ماریا جون ماماریا جون ما، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 7 روز سن داره

ماریا بهار زندگی مامانی و بابایی

تولد تولد تولدت مبارک گل خونه

ای بهترین ترانه ی هستی بدان که روز میلادت برایم ارمغان زیبایی هاست پس ای سر کرده ی خوبی ها تولدت مبارک... ای جانم عزیزم! که چقدر این لباس بهت میاد مامانی ایشالله لباس عروسیتو بدوزم این عکسو موقع پرو لباست ازت گرفتم تو هم کلی دوستش داشتی و ذوقش میکردی منم هی قربون صدقه ت میرفتم و میگفتم ایشالله لباس عروسیتو بدوزم عروسکم... اینم از تزیینات خونه که همه رو با کلی ذوق برات درست کردم  با تم دلفین...     اینم از دخمل خشکلم که تو این لباس خشکل درست شده مثل فرشته ها         اینم از کادو واسه مهمونا که داخلش یه لیوان بود که عکس خشکلت روش ...
30 خرداد 1393
2779 13 18 ادامه مطلب

اولین عید و اولین هفت سین

اینم از عکسای لحظه ی سال تحویل... یه شب قبل از تولدت عزیزم اینجا هم داری با اون دستای کوچولوت خدا رو شکر میکنی ....عروسکم اون شب موقع لحظه ی سال تحویل من و بابا حمید هم خدا رو به خاطر وجود تو فرشته ی کوچولو هزاران مرتبه شکر کردیم ...
30 خرداد 1393

تولد مامانی

23 اسفند روز تولدمن بود که واقعا با سالهای قبل فرق داشت آخه امسال تو گل دختر ناز هم در کنا من و بابایی بودی و در کنار تو واقعا از ته دلمون میخندیدیم تازه کلی هم برامون نی نای نای کردی ا ...
30 خرداد 1393

سلام.........

با سلام خدمت همه ی دوستان نینی وبلاگی  عزیزم! باز هم من با تاخیر زیادی اومدم البته همتون منو درک میکنید آخه تو این مدت حسابی گرفتار ماریا بودم  یه دو ماهی تقریبا گرفتارش بودم که شبا تا صبح بهش شیر ندم و جدا بخوابونمش شیرش رو تونستم بگیرم وتا صبح بهش ندم ولی نتونستم جداش کنم اگه راهکاری برا جدا کردن دارید خوشحال میشم که راهنماییم کنید ...راستی از این که این مدت به وبلاگ ماریا گلی سر میزدین و نظراتتون رو میذاشتین خیلی  خیلی ممنونم ...
30 خرداد 1393
1